نوع حکومت هم وابسته به خواست مردم و رضایت آنان است، دین شکل و شمایل حکومت را برای ما ترسیم نکرده یا بنیان ننهاده است.

 

اصلاً حکومت یک امر بشری است و به یک معنا ربطی به دین ندارد. دین یک هدایت کلی است که بر اساس رهنمودهای آن، عقل شکوفایی بیشتری پیدا می‌کند و در واقع دین یک نوع ضمانت اجرایی در انجام وظیفۀ انسانی ایجاد می‌کند تا انسان بداند که تمام حرکات و سکنات او در روزی به نام قیامت مورد پرسش واقع می‌شود. کمترین توجه به قرآن کریم این حقیقت را برای اهلش روشن می‌دارد.

متأسفانه ولایت درویشانه و صوفیانۀ انسان کامل در عرفان محی‌الدین عربی و امثال او در تصوف با ولایت به معنی امامت در مفهوم شیعی آن با مسئلۀ امارت خَلط و قاطی شده و معجونی درهم برهم به وجود آورده است که هر کسی از ظن خود با عینک دایرۀ مطالعاتی‌اش به آن می‌نگرد.

در میان همۀ باحثان ولایت فقیه تنها دو نفر مفهوم درست اجتماعی آن را مبرهن ساخته‌اند: آیت‌الله شیخ مهدی حائری یزدی و آیت‌الله صالحی نجف‌آبادی. مراجعه به دو اثر ارجمند این دو بزرگوار مفهوم عرفی حکومت را که پدیده‌ای بشری و ضرورتی اجتماعی است به روشنی تبیین می‌کند.

ضمناً تمامی روایات مربوط به ولایت فقیه صرف نظر از ضعف سند آن‌ها در نهایت ارشاد به حکم عقل دارند.

بشر بر روی این کرۀ خاکی باید بر اساس عدل و عقل و حکمت و با مشورت عقلای قوم، حکومت متناسب با نیازهای اجتماعی خویش را به وجود آوَرَد و با الهام از رهنمودهای الهی بر اساس ایمان و تقوا، روابط اجتماعی خویش را استحکام و استواری بخشد.

بنابراین حتی نوع حکومت هم وابسته به خواست مردم و رضایت آنان است که البته مردمان متدین خواه ناخواه نوع حکومتشان به گونه‌ای ممکن است به اعتبار عقاید دینی‌شان صبغه و رنگ دینی پیدا کند ولی این بدان معنا نیست که دین شکل و شمایل حکومت را برای آنان ترسیم کرده یا بنیان نهاده باشد.

استاد محمدعلی کوشا